سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امّا حقّ شما برمن . . . این است که به شما بیاموزم تا نادانی نکنید و ادب آموزمتا بدانید . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 87 خرداد 14 , ساعت 2:0 صبح

من وقتی خودم رو جای کمونیست ها میذارم و به زندگی نگاه می کنم از خودم می پرسم : دنیایی که حساب و کتابی و معادی نداشته باشه چطوریه؟ اندکی تامل کنید. وقتی انسان در برابر کاری که انجام میده و طرز فکرهاش، هیچ روزی رو به عنوان حساب و کتاب در نظر نداشته باشه و حتی اگر کار خوب رو صبح تا شب انجام بده برای خدایی نباشه که بزرگه و کریمه و عظیم و عاشق بنده هاشه و هیچ نیازی به ما نداره و فقط صلاح ما رو می خواد، چه حالی بهتون دست می ده؟

مادر و پدر هم صلاح شما رو می خوان؟ آیا لحظه ای، مهر و برکت اونها رو انکار می کنید و از اون ها چشم پوشی کنید؟ به اونها کافر میشید؟ همسرتون در شرایط مختلف به صلاح هر دوی شما فکر می کنه. حالا اگر یه خدای بزرگی باشه که هیچ نیازی به شما نداشته باشه، و صلاح شما رو هم بخواد شما نسبت به او بی توجه باشید، نتیجتا به صلاح نمی رسید. صلاح خدا مثل چتری بزرگ تر از همه ی صلاح هایی که ما فکر می کنیم هستش. و جون خود او بزرگه صلاح اون هم بزرگه و چون خود او قابل درک عمیق و اساسی نیست اما مراتبی از او رو به راحتی از صلاح های کوچک تر می شه فهمید و تجربه کرد . مثل همون مثال هایی که زدم.

البته در مراحل بعدی برخورد با یک کمونیسم میشه اون معارف رو مطرح کرد و مطمئنا کسی که بی خدایی رو تجربه کرده لذت های بسیار زیادی رو خواهد برد از طعم قربت الهی که شاید ما نتونیم چنین دلتا فازی (=صعودی) رو برای خودمون متصور بشیم زیرا دلمون رو به اون اندازه نمی شکونیم که همین الان فکر کنیم همه ی شناخت ما و همه ی داشته های ما با اون کمونسیم هیچ فرقی نداره غرور ما به ما چنین اجازه ای رو نمیده. با باور واقعی باور نداریم که شناخت ما از خدا همین الانش هم غلطه. همین الانم قبول نداریم که هر چه در صحیفه ی دلمون نوشتیم ما نوشتیم و باید همه چی رو پاک کنیم و لوح دل رو سفید به قلم قرآن و خدا بدیم تا او بنویسه. سبحان الله یعنی همین یعنی این دوخطی که نوشتم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ